شنبه, ۵ مهر ۱۴۰۴ / قبل از ظهر / | 2025-09-27
کد خبر: 18694 |
تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱۴۰۳ - ۲۲:۵۴ | ارسال توسط :
ارسال به دوستان
پ

به پاس یک عمر خدمت ادبی، فرهنگی «استاد فرامرز محمدی‌پور» آن مرد در باران آمد خطابه یی در ستایش شعور *اکبر اکسیر برای اولین بار در روزنامه‌ی نسیم رشت، رد پای باران را گرفتم و به دریچه‌یی از شعر و شعور رسیدم. این صفحه که هر هفته زیر نظر «استاد فرامرز محمدی‌پور» اداره می‌شد (و […]

به پاس یک عمر خدمت ادبی، فرهنگی «استاد فرامرز محمدی‌پور»

آن مرد در باران آمد

خطابه یی در ستایش شعور

*اکبر اکسیر

برای اولین بار در روزنامه‌ی نسیم رشت، رد پای باران را گرفتم و به دریچه‌یی از شعر و شعور رسیدم. این صفحه که هر هفته زیر نظر «استاد فرامرز محمدی‌پور» اداره می‌شد (و می‌شود) خود یک مجله‌ی ادبی کامل بود -و هست- که در اندک مدت دوستان فراوانی یافت و ماندگار شد.

محمدی‌پور با صفحه‌ی «رد پای باران» روزنامه‌ی نسیم از چنان محبوبیتی برخوردار شد که قابل وصف نیست. من برای اولین‌بار حمیدرضا اقبالدوست را با شعر «چه‌گوارا» در این صفحه شناختم و او را نماینده‌ی بر حق «شعر فرانو» در مرکز گیلان معرفی کردم.

در صفحه‌ی رد پای باران، از شعر فارسی و گیلکی قدیم و جدید گرفته تا نقد شعر، مصاحبه، خبرهای روز اهل ادب و هنر و خلاصه آن‌چه برای یک شاعر جوان شهرستانی لازم بود، نمونه‌یی یافت می‌شد و استاد محمدی‌پور عزیز در انتخاب شعرها و نام‌ها فقط به ارزش آثار ادبی توجه داشت و هیچ‌گونه دسته و گروهی را در این صفحه راه نیانداخت تا برای خود پیاده‌نظام و نوچه بپرورد، و در طول دهه‌های اخیر شاعران جوان بی‌شماری را به جامعه‌ی ادبی گیلان و ایران معرفی نمود که در حال حاضر از شاعران و نویسندگان مطرح کشور هستند.

به‌راستی که وجود انسان‌های شریف در چنین صفحات گران‌قدری باعث رشد ادبیات در هر منطقه می‌شود، من ادب و معرفت خاص او را می‌ستایم. او گذشته از معلمی، یک روزنامه‌نگار ادبی، یک شاعر و در حال حاضر یک ناشر فعال و بزرگوار است که باید قدرش شناخت و در همه حال یاری‌اش کرد.

محمدی‌پور در چهار دهه فعالیت شعر و شاعری‌اش نیز نام معتبری در ادبیات گیلان است و نمی‌توان این نام شریف را نادیده گرفت. شعرهای او ساده، روان و مثل جغرافیای خود سرسبز و طبیعی و دل‌نشین است و هرگز ادای دیگران را در نیاورده و در شعر قدیم و جدید آثار گران‌بهایی خلق نموده که عطر و بوی خاص خود را دارد. شعرهایش زبان ساده‌ی ‌دلی است که در مرز شالی‌زار، سواحل نیلگون دریا، جنگل رمزآلود گیل و دیلم، آسمان همیشه ابری گیلان و طراوت باران، گوش غزل را آکنده است.

گذشته از شعر و روزنامه‌نگاری و نقد کتاب، نشر مجموعه‌های دلپذیر، گاه‌گاهی گزیده‌هایی هوش‌ربا از ایشان دیده‌ام که آخرین نمونه‌اش شعرهای «کنگره‌ی ملی سردارجنگل» را در خود داشت. وقتی کتاب را ورق می‌زدم به شعری از خودم در مورد گیلان برخوردم که برایم تازگی داشت. وقتی نحوه‌ی انتخاب شعرها را پرسیدم، با متانت خاصی جواب داد که از اوایل انقلاب بعضی از شعرهای این مجموعه را گرداوری کرده‌ام و هر جا شعر خوبی سراغ داشته‌ام، آن‌ها را در این گزیده آورده‌ام. بخشی از شعر در ملتقای شالی و احساس (چاپ شده در سال ۱۳۵۶) را در این‌جا می‌آورم:

گیلان!/ سرای خفته در رطوبت تاریخ/ ای ملتقای شالی و احساس/ ای در حریم حرمت کوچک‌خان!/ اینک خزر با ماهیان صداقت‌اش در تور اختناق محصور گشته است/ و شالی‌زار، این رازدار حسرت شالی‌کار/ خشکیده از شقاوت آفت/ افتاده در طراوت و ایثار/ و برگ برگ چای تو در لاهیجان/ برگ‌های دفتر اندوهند/ وقتی که دختران بالغ چای‌کار/ غمگین‌ترین ترانه‌ی دیلم را تکرار می‌کنند…

معتقدم که توصیف شخصیت‌های فرهنگی ما را در چشم اهل نظر بزرگ و بزرگوار خواهد کرد. برای «استاد فرامرز محمدی‌پور» بزرگوار طول عمر پر برکت آرزومندم و امیدوارم سایه‌ی این پدربزرگ بر سر جوانان شاعر و نویسنده‌ی ما ماندگار و مستدام بماند.

    برچسب ها:
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط لنگرود در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    نظرتان را بیان کنید